از بین بردن انرژی منفی

با دوستانتون به اشتراک بگذارید

بیرون راندن افکار منفی :

 

مهم نیست که چقدر یک بذر خوب باشد،

رشد آن بستگی به خاک خوب دارد.

 

عیسی مسیح داستانی در مورد مردی که بذری را در زمین خوبی کاشت و شکوفه داد و محصول خوبی شد تعریف کرده است.

ولی بعضی از بذرها روی زمین های سخت و سنگی کاشته میشوند و خیلی محصول نمیدهند.

بعضی دیگر از بذرها بین علف های هرز و خارها می‌افتند، که جلوی رشد بذر را میگیرند.

همه بذرها کیفیت یکسانی دارند، آنچه تفاوت ایجاد میکند خاک است.

خار نماد دوستانی است که باعث میشوند تو سازش کنی و علف های هرز همکارانی هستند که مینشینند و حرف های بی اساس میزنند و در مورد اینکه چقدر زندگی بد است میگویند.

سنگ ها نماد فامیل هایی هستند که میگویند،

تو هرگز نمیتوانی اعتیادت را ترک کنی و هرگز موفق نمیشوی.

اگر با آدم های منفی نشست و برخاست کنی، رشد بذر تو را متوقف میکنند.

آن دوستانیکه وسوسه میشوی که با آنها مهمانی بگیری شاید بامزه و محبوب باشند ولی تو نمیتوانی ببینی که آنها علف های هرز هستند.

آنها جلوی شکوفه دادن تو را میگیرند. محیطی که در آن هستی بسیار مهم است. مهم نیست که چقدر یک بذر خوب باشد، رشد آن بستگی به خاک خوب دارد.

تو باید انتخاب کنی که میخواهی با چه کسانی زمان، انرژی، حواس و دقتت را صرف کنی.از امروز شروع کن.

آدم هايي را پيدا كن كه در شعله ات بدمند، نه آدم هايي كه روي شعله ات آب بريزند.

آدم هايي كه خودت را با آنها محاصره مي كني و بسيار مهم هستند. خودت را با نمي توان ها، با اتفاق نمي افتد ها محاصره نكن. “اين رويا براي تو بسيار بزرگ است.” آنها مي گويند “بله، خداوند آن را به تو وعده داده است ولي مي بيني كه موانع چقدر بزرگ هستند؟ فكر مي كني كه مي تواني خوب شوي، مي تواني از بدهي خارج شوي و مي تواني اعتياد را ترك كني. من نمي دانم كه چگونه”. به خودت لطف كن و آدم هاي متفاوتي را پيدا كن. يوشع را پيدا كن. كيليب را پيدا كن. آدم هايي را پيدا كن كه در شعله ات بدمند، نه آدم هايي كه روي شعله ات آب بريزند. آدم هايي را پيدا كن كه ايمانشان را با تو يكي كنند و بگويند “اگر باور داري، روي من حساب كن. من به تو باور دارم.

آدمهایی که بتو بگویند تو میتوانی تو قوی هستی سخت هست اما شدنیست

آدمهایی که هرچقدر راه برایت مشقت دارد باز بتو بگویند میشود انجامش داد فقط یکم زحمت دارد و من تا بتونم درکنارت هستم.

زندگی کوتاه تر از آن است که با چیز های منفی که تو را عقب نگه می‌دارند زندگی کنی.

 

بگذار بگویم که صبح از خواب بیدار می‌شوی چه فکر های نگران کننده ای سراغت می‌آیند. چه طور می خواهی قبض هایت را پرداخت کنی؟

چه میشود اگر جواب آزمایشت خوب نباشد؟

اگر در آزمن قبول نشوم؟

اگر اتفاق بدی برای خانواده‌ام بیفتد؟

وهزاران اگر دیگر و چه میشودهایی که مارا مضطرب میکنند .

تو هرگز از این مشکل رها نمی شوی. اجازه ورود این افکار منفی را نده. اشتباه نکن که بر آنها متمرکز شوی. فقط بگو: “نه، ممنون. من میدانم که خداوند همه چیز را تحت کنترل دارد. او مرا در مشت دستانش دارد. او مرا به هر جایی که باید باشم می برد.”

یک فهرست از کارهایی که باید بکنی تهیه کن. زندگی کوتاه تر از آن است که با چیز های منفی که تو را عقب نگه می دارند زندگی کنی.

تو خلق شده ای تا پر از شادی، آرامش، اطمینان و خلاقیت باشی.

آسان است که زندگی را با چیزهایی که ما را عقب نگه میدارند زندگی کنیم،

گناه، رنجش، شک، نگرانی.

مشکل این است که وقتی که ما اجازه ورود به این احساسات منفی را میدهیم، آنها را جای چیزهای خوبی که باید باشند را میگیرند. زندگیت را مانند یک ظرف تصور کن.

تو خلق شده ای تا پر از شادی، آرامش، اطمینان و خلاقیت باشی.

ولی اگر اجازه بدهی که نگرانی وارد شود، آرامش خارج می شود.

برای هر دو جا نیست. تو نمیتوانی بیشتر از ۱۰۰٪ ظرفیت داشته باشی، ظرفیت تو محدود است. اگر به گناه جای بدهی، آن وقت جایی برای اطمینان نمی ماند.

کتاب مقدس می گوید: “جایی برای دشمن نگذار.” این فقط در مورد نیروهای تاریک نیست. این یعنی جایی برای گناه قرار نده. جایی برای نگرانی قرار نده. جایی برای تلخی قرار نده. اینکه چه چیزی در ظرفت هست را تحت کنترل داشته باش. اینکه به چه فکر میکنی و به چه اجازه ورود میدهی را تحت کنترل داشته باشی.

تو به آدم هایی نیاز داری که تو را به سمت سرنوشتت ببرند. تورا به سمت توشبتتی و پیشرفت ببرند.

من باور دارم به خاطر این است که آدم های زیادی به دنیا می آیند و آدم های زیادی به پادکست های مختلف موفقیت گوش میدهند، چون آنها می دانند که آموزش آنها را جلو می اندازد.

شاید تو عقب باشی ولی آموزش نمی گذارد که تو عقب بمانی.

آموزش به تو خواهد گفت:

“برخیز!

جایگاه های جدید پیش روی توست.

تو صدمه دیده ای. برخیز. خداوند برای تو شروع جدیدی دارد. تو چیزهایی را از دست داده ای. برخیز.

خداوند می خواهند آن را ترمیم کند.

تو‌ دلسردی چون هنوز مجرد هستی.

برخیز.

خداوند می خواهد آدم درست را وارد زندگیت کند.

تو با مسائل مالی درگیر هستی.

برخیز.

خداوند می‌خواهد درهای بهشت را باز کند.” تو به آدم هایی نیاز داری که تو را به سمت سرنوشتت ببرند.

اگر تو در قسمتی معلولیت داری و خودت را با آدم هایی که شبیه خودت هستند محاصره کنی، کسی نیست که برای برخاستن به تو کمک کند.

باید اطرافت آدم های قوی تر، موفق تر و آزادتر باشد تا بتوانند تو را بالا ببرند.

آدم های لنگ نمی توانند به آدم های لنگ کمک کنند،

آدم های معتاد نمی توانند به آدم های معتاد کمک کنند

و آدم های افسرده نمی توانند آدم های افسرده دیگر را بالا ببرند.

خداوند آموزگارانی را دارد که منتظر تو هستند.

برنامه ریخته است تا آدم‌هایی تو‌ را بالا ببرند، تا تو را بلند کنند و کمکت کنند که روی پاهایت بایستی.

با معلولیت و با دیگر معلولان باقی زندگیت را سپری نکن. بذر تو نمی تواند در آن خاک رشد کند. راهنما خارج از اینجاست.

بدنبال پیشرفت وخوشبختی باش و راهنمایت را پیدا کن.

اینکه بدانی برای هر چیزی که پیش روست آماده هستی، اعتماد به نفس تو را به طور شگفت انگیزی بالا میبرد.

تو با گذشته ات تعریف نمی‌شوی، تو توسط گذشته ات آماده می شوی.

تو قوی تر و با تجربه تر شده ای و اطمینان بیشتری داری.

 اگر آن اتفاق نمی‌افتد، تو برای جایگاه های جدیدی که پیش روست آماده نمیشدی.

 

با طرز فکر “منِ قدیمی بدبخت” نباش، اینکه برای خودت افسوس بخوری.

من شنیده ام که گفته شده تو میتوانی یا رقت انگیز باشی یا قدرتمند ولی نمیتوانی هر دو باشی.

شاید اشتباهاتی کرده باشی.

تو نمیتوانی هیچ کاری در مورد چیزی که دیروز اتفاق افتاده است کنی.

با احساس گناه و محکوم بودن زندگی کردن هیچ چیزی را بهتر نخواهد کرد.

زمان این است که رها شوی.

اگر از کیسه‌های منفی رها شوی، تو نه تنها احساس خواهی کرد که سبک شده ای، بلکه تو قدم به چیز جدیدی که خداوند برایت در نظر دارد میگذاری.

وقتی در زمان های سخت هستی، دشمن تمام وقت کار خواهد کرد تا سعی کند تو را قانع کند که مشکل تو بسیار بزرگ است.

در کتاب مقدس زبور داوود می گوید:«خدایا تو مرا شگفت انگیز خلق کرده ای. کاری که تو کرده ای خارق العاده است.» در بقیه ورژن ها از کلمه حیرت آور استفاده کرده اند. تصور کن در تمام طول روز در ذهنت این کلمات باشد:«من شگفت انگیز، حیرت آور و خارق‌العاده هستم.

بیشتر ما آنقدر شجاع نیستیم که فکر کنیم اینقدر حیرت آور هستیم. ما مشکلی نداریم که در مورد خطاهایمان فکر کنیم، چه اشتباهاتی کرده ایم و چطور مناسب نبوده ایم.

ولی وقتی این صدای جدید در ذهنمان باشد، دشمن تمام وقت کار می کند تا سعی کند نگذاری به آن فکر کنی.

او نمیخواهد که نسبت به خودت احساس خوبی داشته باشی. این شجاعت میخواهد که فکر کنی تو شگفت انگیز، حیرت آور و خارق العاده هستی.

من نمی گویم که مغرور باش، ولی اگر می خواهی آن کسی شوی که برایش خلق شده ای، باید با خداوند موافقیت کنید.

باید فکر کنی و مطمئن باشی تو خارق‌العاده و بهترینی.

باید دست از تلاش برنداری و همه سعی و تلاشت را بگذاری برای پیروزی

وقتی که خداوند تو را خلق می کرد، او تمام چیزهایی که لازم داری تا سرنوشتت را کامل کنی را در درونت قرار داده است.

حالا از گفتن اینکه چه چیزهایی نمی توانی انجام دهی و چطور هیچ چیز درست نمیشود دست بردار.

تنها کاریکه با این کار انجام میدهی این است که قدرتت را تحلیل می کنی.

وقتی که به آن قله برسی، خواهی دید که بسیار آسان تر از چیزی است که فکرش را میکردی.

 قرار است قدرتی را داشته باشی که نمیدانستی داری.

مانند این است که وقتی ماشینت به بالای تپه‌ای میخواهد برود و سیلندر های اضافی کار میکنند و نیروی بیشتری فراهم میکنند. وقتی که به آن نیاز داشته باشی، لطف و رحمت خداوند وارد خواهد شد و به تو کمک میکند تا کاری را کنی که فکر میکردی نمیتوانی کنی.

نکته اینجاست: با افکار ضعیف، قدرت را لغو نکن.

بخودت مرتب بگو من قدرتمندم

من از پس هر کاری برمی‌آیم

من بسیار توانا و پرتلاشم.

من فوق‌العاده و بسیار عالیم

من میخواهم پس میتوانم

خواستن توانستن است پس میخواهم

افکارت وسعت و محدودیت زندگیت را تعیین می کند.

وقتی که پدرم فوت کرد و من قدم گذاشتم تا کشیش کلیسا شوم، همه افکار به من می گفتند که من نمی توانم. من شایسته نیستم. من آموزش ندیده ام. من خیلی ساکت و کم حرف بودم. اگر من این فکر ها را باور می کردم، من سرنوشتم را از دست می دادم. به خاطر همین است که کتاب مقدس می گوید: “مراقب افکارت باش.” این به ما هشدار می دهد. افکارت وسعت و محدودیت زندگیت را تعیین می کند. تمام افکار در ذهن من منفی، ترس آور و هراس آور بود. من باید کاری را می کردم که از شما می خواهم انجام دهید. من فقط به آنها فکر نکردم چون آنها یک دفعه ظاهر شدند. من روی آنها تمرکز نکردم و باور نکردم که آنها درست و حقیقت باشند. من آنها را خارج کردم و ذهنم را با خداوند پر کردم. عمداً فکر کردم: “من همه‌ی کار ها را با کمک عیسی مسیح می توانم انجام دهم. خداوند همراه من است و به همین دلیل من قدرتمند هستم.

من برای همچین زمانی آماده شده بودم. خدایا، سپاسگزارم که من مجهز، نیرومند و نشان شده هستم.

” افکار به من می گفتند: “جول، هیچ کسی به تو گوش نخواهد کرد. تو چیزی برای گفتن نداری.” به جای اینکه به آن دروغ ها گوش کنم، گفتم: “خدایا، سپاس گزارم که لطف و رحمتت باعث می شود تا من سرپا بمانم. سپاس گزارم که مردم مرا دوست خواهند داشت و جذب من می شوند. وقتی که مرا در تلویزیون، رادیو یا اینترنت می بینند، نمی توانند مرا خاموش کنند.” اگر من ذهنم را با خداوند پر نمی کردم و به این افکار قدرتمند فکر نمی کردم، من جایی که امروز هستم نبودم.

شروع به فکر کردن در مورد افکار قدرتمند خودت کن و امروز انجام بده.

دلسردي هاي ديروز و چيزهايي كه درست نشده اند را رها كن و ذهنت را به مسير درست هدايت كن.

هر روز صبح وقتي از خواب بيدار مي شوي، بايد بگويي: “خدايا، بابت امروز سپاس گزارم. سپاس گزارم كه امروز بيدار شده ام و به من هوا براي تنفس داده اي.

سپاس گزارم كه مرا با لطف و رحمتت احاطه كرده اي.

شايد همه چيز كامل و بي نقص نباشد، ولي من مي دانم كه تو روي تخت پادشاهي نشسته اي.

سپاس گزارم كه زنده ام.

بابت خانواده ام سپاس گزارم.

بابت فرصت هايم سپاس گزارم و مي خواهم بيشترين استفاده را از امروز كنم.”

اين يعني رفتار تازه.

شروع جديدي داشته باش.

دلسردي هاي ديروز و چيزهايي كه درست نشده اند را رها كن و ذهنت را به مسير درست هدايت كن.

“امروز مي خواهم خوبي ها را ببينم. امروز مي خواهم با ديگران مهربان باشم.

من مي خواهم با ايمان بمانم و از امروز لذت ببرم.

امروز میخواهم پیشرفت کنم

میخواهم ورزش کنم

میخواهم لبخند بزنم

میخواهم به مردم محبت کنم

میخواهم خوشحال و شاد باشم

امروز روز من است و من بهترینها را پیش روی دارم

 

با دوستانتون به اشتراک بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *